دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 19:9 ::  نويسنده : لقمان خالدی

خدایا جهان پادشاهی تو راست

ز ما خدمت آید خدایی تو راست

پناه بلندی و پستی توئی

همه نیستند آنچه هستی توئی



دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, :: 11:6 ::  نويسنده : لقمان خالدی

پریزادم

غزل در توست

تو در عشقی و عشق در تو

برون شو لحظه ای

از این نقاب شوم رعب انگیز

دمی بنشین و نقشی کن

از آواز قناری ها

از آن موسیقی باران

کنار وهم انگیز نسیم دلکش یاران

 



دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, :: 10:53 ::  نويسنده : لقمان خالدی

از جمع من تا ضرب تو راهی بجز تفریق نیست

دلخوش به مجذورم نکن اینجا مگر تقسیم نیست

با رادیکال عشق بیا تا بشکند توان تو

چیزی نمی چرخد بهتر از سینوس من آلفای تو

وای دوy اگر عاشق شودبی پرده xدو می شود

چیزی شبیه معجزه با جذر ممکن می شود

گر ایکس داری در سوال جایی برای ترس نیست

در انتهای مسئله دیگر مجال بحث نیست



دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, :: 10:46 ::  نويسنده : لقمان خالدی

با حضور تو

               باز می کنم تمام پنجره ها را

                                                و بر پا می دارم نماز بی ریای عشق را

ای از سکوت لبریز

                      و از عشق سیراب

                                           با این دل بی دل بی روزگار

همراه باش

                   که دستانش

                               بوی عشق دارد

                                                بو ی باران و بوی نم سبزینه ها را

لبانش میزان تبسم

                      و قلبش جایگاه حضور تو



دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, :: 10:40 ::  نويسنده : لقمان خالدی

شب امشب نیز

شب افسرده زندان

شب طولانی پاییز

چو شبهای دگر دم کرده و غمگین

بر آماسیده و ماسیده بر هر چیز

همه خوابیده اند آسوده و بی غم

و من خوابم نمی آید

نمی گیرد دلم آرام

 در این تاریک بی روزن

مگر پیغام دارد با شما پیغام

مهدی اخوان ثالث



دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 19:37 ::  نويسنده : لقمان خالدی

تاریک است

می گویند باران می بارد

می گویند صدای شر شر باران زیباست

ولی من نمی شنوم

غرق در افکارم

کمک می خواهم

کمک کسی که مرا رها کند

می خواهم از این تاریکی رها شوم

می خواهم باران را لمس کنم



دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 11:32 ::  نويسنده : لقمان خالدی




دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:45 ::  نويسنده : لقمان خالدی

1-من راز دریا را هنگام تامل بر روی شبنمی در یافتم.

2-کجا می توانم بیابم انسانی را که تحت فرمان عقلش باشد و نه در انقیاد عادات و تمناهایش؟

3-از دو موهبت بزرگ زندگی زیبایی و حقیقت اولی را در دلی پر مهر و دیگری را در دست کارگری یافتم.

4-یک نفر به یک وراج گفت حرفهای تو دل دردمند را تسکین می دهد و مداوا می کند.

او گفت:هیس ! و ادعا کرد که پزشک است.

5-چه سخت است زندگی کسی که عشق می طلبد و در عوض محبت در یافت می کند.

6-اگر می خواهی به خدا نزدیکتر شوی به مردم نزدیکتر شو.

7-دور نگه دارید مرا از کسی که می گوید:من شمعی هستم تا راه مردمان را روشن کنم.

اما نزدیکم کنید به آدمی که می کوشد در پرتو نور مردمان راه بپیماید.

8-بعضیها به اسفنج می مانند وقتی آنها را می چلانی چیزی پس نمی دهند مگر آنچه را که از تو مکیده اند.

9-می گویند سکوت ساکن رضایت است اما من به شما می گویم که انکار عصیان و شکوه ساکن سکوت اند.

10-کسی که تو را به خاطر گناه نکرده می بخشد در واقع خودش را برای جنایتی که خود مرتکب شده بخشیده است.

11-آه ای قلب من! اگر آدم نادان به تو گفت که روح مانند بدن از بین می رود پاسخ ده که گل از بین می رود اما دانه به جا می ماند این قانون الهی است.

12-زندگی بر هر دو گونه ما بوسه می زند:روز و بامدادان. اما به اعمال ما می خندد شب و سپیده دمان.

13-به زن گوش بسپار آنگاه که نگاهت می کند اما نه زمانی که با تو سخن می گوید.

14-دفتر حساب دیروزت را وارسی کن خواهی دید که هنوز به مردم و زندگی بدهکار هستی.

15-عشق آتشفشانی است که بر دهانه ی آن هرگز علف تردید نمی رو ید.

 



شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 16:0 ::  نويسنده : لقمان خالدی
آیا می دانستید؟سرعت صاعقه می تواندتا حدود ۲۱۰ هزار کیلومتر در ساعت و

دمای آن تقریبا تا۳۰ هزار درجه سانتی گراد برسد.

آیا می دانستید؟استکهلم پایتخت کشور سوئد بر روی ۱۴ جزیره ساخته شده است

که با ۵۷ پل به هم متصل شده اند.

آیا می دانستید؟عضله ای که به شما امکان چشمک زدن می دهد سریع ترین عضله بدن است

و شما روزانه به طور متوسط ۱۵۰۰۰ بار چشمک می زنید.

ایا می دانستید؟گاوی به نام بیگ برتا با ۴۸ سال سن در سال ۱۹۹۳ پیرترین گاو ثبت شده در

جهان است و رکورد دار داشتن ۳۹ گوساله نیز هست.

 



سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:3 ::  نويسنده : لقمان خالدی

نیمه شب آواره و بی حس و حال                     

                                          در سرم سودای جامی بی زوار

پرسه ای آغاز کردیم در خیال

                                        دل بیاد آورد ایام وصال را

از جدایی یک دو سالی می گذشت

                                       یک دو سال از عمر برفت و بر نگشت

دل به یاد آورد اولین بار را

                                     خاطرات اولین دیدار را



ادامه مطلب ...


سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 10:51 ::  نويسنده : لقمان خالدی

مسافر خسته من بار سفر رو بسته بود

تو خلوت آیینه ها به انتظار نشسته بود

می خواست که از اینجا بره اما نمی دونست کجا

دلش پر از گلایه بود ولی نمی دونست چرا

دفتر خاطراتش و رو طاقچه جا گذاشت و رفت

عکس های یادگارش و برای ما گذاشت و رفت

حالا دیگه تو غربت...



دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, :: 11:46 ::  نويسنده : لقمان خالدی

معلم برای سفید بودن برگ نقاشی ام تنبیهم کرد

و همه به من خندیدند

اما من خدایی را کشیده بودم که همه می گفتند دیدنی نیست...



پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:54 ::  نويسنده : لقمان خالدی

ای حضرت عشق

اینها همه حرف های دل است

تا ز قلب بر زبان جاری و فروغ شوی...

دل را بلرزانی و در هر نفس دم زنی ز مهر و باز گردی به شور

بلندای حیا را در چشم نشانی

و به هر دوست که تو را دیده لبخندی ز مهر بخشی

در پس هر یاد دل همیشه از آمدنت می گفت

که عشق را هزار نشانه است

یکی شاید دلتنگی دیدار فردا وخستگی عبور خرامان امروز

در جهانی لبالب خواستن باید تو باشی و دوست

و سهمی از دل به وسعت قداست عشق...

پشت دیواری از ترس و غرور

می داند مهمترینی مشتاق دیدار اوست

همچنان که حدیث قدیمی تو را نشانه می گیرد

شوق کلامت ادامه می دهد تا در دیگری بروید

می داند عشق و رفاقت اطمینان خاطر یارند

همه وجودت سر شار ظرافت الهی که پرپر دل را می فهمی

با تو یاد می گیرد که چه دور و نزدیک

گاه راه گم می شود گاه دوست

دل به دل راه می شود تا ز تو لبریز و به روزی امن رسد

نور خورشید هم با تو باغ را ثمر دیگری است

رقص و هیاهو در بوسه باران گل و سبزه

دل را آن وطن کند که مهاجر دهد

خاطر خواه منزل جانان باشد و بس...



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:58 ::  نويسنده : لقمان خالدی

ببخشا مرا عشق

گویا نبودم ندیدم

سکوتی ز لب های بسته نخواندم

و نشنیدم آن آه آرام و بغض صدا را

نخواندم من او را که باید بخوانم

نفهمیدم عاشق نمی رنجد از عشق

ببخشا اگر دل ندادم به خوبی

ببخشا مرا عشق

سلامی ندادم ز لب های بسته

قفس وا نکردم به آواز خسته

و مرهم نبودم به بالی شکسته

ببخشا اگر قهر بودم به ناز کبوتر

نبوسیده ام دست لرزان مادر

نخواندم دعایی که باران ببارد

و نذری که شاید عزیزی بیایید

ببخشا اگر

آتشی بر درختی نشاندم

اگر قامت سبز گل را شکستم

اگر دل ندادم و لیکن

شکستم..شکستم..شکستم

ندیدم من اشکی که بر گونه لغزید

نخواندم کلامی که بی معنا خشکید

نگفتم به او دوستت دارمی را

نپرسیدم از دل سراغ دلی را

وبر گونه رد سرشکی نخواندم

ببخشا که من آیه ها را ندیدم

و با چشم بسته خدا را ندیدم

ندادم من آبی به یاس سپیدی

و یک مشت گندم زمستان به قمری

نبخشیدم او را که با گریه می خواند

من و دست سردی که با قهرمی راند

نپرسیدم احوال همسایه ای را

و آن پینه ی دست بیچاره ه ای را

ندیدم همو را که من خوانده بودم

ببخشا مرا عشق...شرمنده بودم

اگر پشت در مرگ یاسی نبودم

و بر گونه رد کبوتری نخواندم

عطش بود و ماه و تب و شرم دیدار

ببخشا شنیدم ولی باز من زنده ماندم

ببخشا مرا عشق

نبودی کنارم خدا را ندیدم

و من خواب بودم

گذشت از کنارم من او را ندیدم

ببخشا که بی یاد او زنده بودم

کجا بوده ام فصل سرد جدایی

که دست تمنای خواهش ندیدم؟

ببخشا نفهمیدم احساس ابر بهاری

و باران که بارید عاشق نبودم

به سر چتر بی حاصلی را گشودم

ننوشیدم از جاری پاک  خوبی

نخواندم کتابی پر از عشق هستی

نفهمیدم از رود این راز مستی

نخواندم ز دریا حدیث رها را

نپرسیدم از موج راز فنا را

چرا قطره قطره در این من فسردم؟

چرا قطره ماندم و دریا نگشتم؟

خدا را جه می گویم ای عشق

آری ببخشا...

ببخشا مرا عشق

عاشق نبودم.



پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 16:28 ::  نويسنده : لقمان خالدی

پرپر زنان به کلبه ام پر کشیده ای

بر بامم ای پرنده ی عرشی خوش آمدی

در کلبه ام بمان

زیرا تو هم چون من

یک آشیان گرم محبت ندیده ای

نوشین لبی که جان به تنم میدمد تویی

عمر منی که تاب و توان داده ای به من

با من بمان که روشنی بخت من زتوست

آری تویی بخت جوان داده ای به من



شنه ی شه مال
درباره وبلاگ

و کسی می گوید :سر خود بالا کن به بلندا بنگر به بلندای عظیم به افقهای پر از نور امید و خودت خواهی دید و خودت خواهی یافت خانه ی دوست کجاست... نظر یادتون نره دوستای گلم...
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ما را با عنوان شنه ی شه مال و آدرس 63.LoxBlog.ir

لینک کنید.





نويسندگان



ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 580
بازدید ماه : 985
بازدید کل : 16612
تعداد مطالب : 43
تعداد نظرات : 131
تعداد آنلاین : 2



كد موسيقي براي وبلاگ