پرپر زنان به کلبه ام پر کشیده ای بر بامم ای پرنده ی عرشی خوش آمدی در کلبه ام بمان زیرا تو هم چون من یک آشیان گرم محبت ندیده ای نوشین لبی که جان به تنم میدمد تویی عمر منی که تاب و توان داده ای به من با من بمان که روشنی بخت من زتوست آری تویی بخت جوان داده ای به من ....سلام خداحافظ.... چیزی تازه اگر یافتی بر این دو اضافه کن... تا بلکه باز شود این در بسته... روزی ما دوباره کبوترهایمان را پرواز خواهیم داد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت و من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که نباشم. احمد شاملو الهی با خاطری خسته از اغیار و به فضل تو امیدوار دست از غیر تو شسته و در انتظار رحمتت نشسته ام. بدهی کریمی...ندهی حکیمی...بخوانی شاکرم...برانی صابرم. الهی احوالم چنانست که میدانی و اعمالم چنین است که میبینی. نه پای گریز دارم و نه زبان ستیز. یا ارحم الراحمین بهترینها را در این سال برای عزیزانم که از بهترینها هستند مقدر فرما... سال 1391 بر شما دوستای گلم مبارک.
شنه ی شه مال آخرین مطالب پيوندها
لینک کنید ![]() نويسندگان |
|||||
![]() |